نویسندهای از ایران با امضاء محفوظ
سیزدهبهدر امسال نبردی غریب میان طیفهای متنوع مردم با دستها و نیروهای پنهان و آشکار حکومت از یکسو و فرهنگ نهادینهشدهٔ حاکمیت منبعث از ایدئولوژی، سنت و فقه اسلامی از دیگر سو درگرفت؛ پدیدهای کمنظیر در سپهر اجتماعی و فرهنگی ایران که اهمیت آن استقرار مردم بود بر دوراهی انجام آئینی ملی (رفتن به دامان طبیعت در روز سیزدهم فروردینماه و انجام مناسک مربوط به آن) یا عمل به شعائر اسلامی (ضربتخوردن امام اول شیعیان و شهادت او در روز ۲۱ ماه رمضان بههمراه ممنوعیتهای مرتبط با روزهداری) و مقارنشدن آن با سیزدهم فروردینماه ۱۴۰۳.
این رخداد، پیشاپیش واکنش بسیاری از چهرههای سیاسی، مذهبی، اجتماعی، فعالان و کنشگران فضاهای مجازی و حقیقی را موجب شده بود. بسیاری از مذهبیون بیاعتنایی به برگزاری مراسم سیزدهبهدر و ماندن در خانهها را معادل التزام به سوگواری برای امام اول شیعیان دانستند و در سوی مقابل، گروه موسوم به هویتگرایان ایرانی و برخی دیگر از طیفهای فعال سیاسی نیز با دوقطبیکردن فضا، هر نوع انفعال را دهنکجی به موج مردمی اعتراض به حاکمیت آخوندها قلمداد کردند. این دستهبندیها تا جایی پیش رفت که برخی از نهادها و مسئولان با اعلام تعطیلی مکانهای تحت امر در زمانهای موسوم به ایام قدر، موج اعتراضها را برانگیختند و سرانجام وزارت کشور ناچار به موضعگیری صریح شد و اعلام کرد که دولت در این ممنوعیتها دخالتی ندارد و اطلاعیهای در این باب صادر نکرده است (خبرآنلاین، دوازده فروردین ۱۴۰۳).
اما آنچه سرانجام در سیزدهم نوروز امسال حادث شد، پدیدهای کمیاب در نزدیک به پنج دهه حکومت جمهوری اسلامی بر مردم ایران بود.
مردمی که همواره یا بهدلیل اعتقادات دینی و التزامات شخصی به مذهب اسلام، یا ترس از حکومت یا هراس از مواجهه با فرهنگ غالب در شرایط اینچنینی، رفتارهای اجتماعی همسو با خواست حکومت را گردن مینهادند، اینبار تعارضات مهمِ دیگری را در مکانهای طبیعی به منصهٔ ظهور رساندند.
اگر از زاویهٔ دید و دوربین مشاهدهگری بیطرف، گزارشی تصویری از این روز ارائه میشد، بسیاری از پارکها، بوستانها و تفرجگاههای عمومی خلوت و مکانهای طبیعی و بهدور از چشمِ ناظران و ضابطان حکومتی، میزبان جمع قابلتوجهی از خانوادههای ایرانی بود که از این دوراهی بین دین و ملیت، گویی پاسداشت آئین کهن و باستانی سیزدهبهدر نوروزی را برگزیده بودند. البته در برخی اماکن نظیر پارک قیطریه که این روزها خود عرصهٔ نزاعهای مردمی دیگری برای نجات درختان کهنسال پارک از تبرِ مسجدسازان علیرضا زاکانی، شهردار تهران، است، همزمان میزبان رقص و شادیهای سیزدهبهدری مردم در این روز نیز بود. همچنین گزارشها و روایتهای بسیاری حاکی از بازبودن اغذیهفروشیها، قهوه و قلیانخانهها و دیگر مکانهایی است که بر طبق عرف و سنت و قوانین ایران عموماً در ماه رمضان تا پیش از افطار شروع به کار نمیکنند.
هرچند اینها تنها سطحی نادقیق بود از آنچه که روی پوست شهرها و روستاهای ایران در این روز، جلوهگری میکرد و آنچه در حال رخدادن از سوی مردمی بود که در طول اعصار همواره بین نهاد دین و حکومت وجود نوعی تعادل و تفاهم را پذیرفته بودند، بهواقع اعلام خلافورزی آشکار با اتوریته و هژمونی ایدئولوژی و فرهنگ و حکومت مذهبی و گونهای اعتراض مدنی به نمادهای فرهنگی نظام حاکم بود. گونهای ستیز اجتماعی اما مدنی میان استفادهٔ ابزاری قدرت مسلط از سوگ و اندوهِ سیاسی و بهتعبیر خمینی گریهٔ سیاسی و خواست و میل مردم به انتخاب آئینهایی که عناصر زندگی، شادی و حیات زمینی و فرهنگ ملی در آن جشن گرفته میشود.
نمیتوان کتمان داشت در سابقهٔ تاریخی و زیستی این دیار در طول سدهها همواره پادشاهان و نظامهای پیدرپی و متعدد سلطنت، قدرت روحانیت را محفوظ داشته و جز در اندیشهٔ برخی روشنفکران پیشرو، در حکومت و سیاست و رابطهٔ آن با جامعه، همیشه دین و شرع نقش جدی بازی میکرده است، بهنحوی که در بسیاری از موارد پادشاهان را ناگزیر از پرداخت باج و خراجهای مداوم به روحانیت و لحاظکردن نظرات آنها در قاطبهٔ تصمیمگیریهای مهم مملکتداری میکرده است و بههمین دلیل روحانیت قرنها بر مسند یکی از بزرگترین متحدان داخلی حکومتها چنبره زده و دو بال حکومت و دین را همواره در دو جایگاه تعریفشدهٔ قطعی برقرار داشته است. جنبش زن، زندگی، آزادی اگرچه هنوز نتوانسته است به هدف غایی تغییر ساختار سیاسی نظام حاکم بر ایران دست پیدا کند، اما بدون شک به تغییر ساختارهای فرهنگی و اجتماعی ریشهداری نائل آمده است که قابلچشمپوشی نیست. یکی از مهمترین این تغییرها تحقق عملی سکولارشدن بخش عظیمی از مردم ایران است. شاید اولینبار باشد که تودهٔ غیرمذهبی یا اقشاری که خواستار جدایی دین از حکومتاند و حتی طیف مهمی از مذهبیون، شمار و اهمیت ویژهای در سپهر سیاسی- اجتماعی ایران پیدا کردهاند. بهنوعی گویا در کنار نسل جوان و نوجوانی که متأثر از زیست-بوم جهانیِ زاییده از منابعی چون ماهواره و اینترنت و فضای مجازیاند، سایر مردم هم در حال آزمودن توان فکری تفکیک باورهای مذهبی از گرایشهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی خودند و آن قشر منفعل بیباور به عقاید مذهبی (اما همواره محافظهکار و بیعمل) و هراسناک از حکومت و فرهنگ غالب جامعه نیز در بسیاری از عرصههای کمخطرتر حضور اجتماعی، به ابراز بدون ترس ترجیحات رفتاری و باورمندی واقعی زیست انسانیشان متمایل گشتهاند. در این میانه که بهیمن جنبش زن، زندگی، آزادی، علیرغم همهٔ برخوردهای قهری و سبُعانهٔ نظام جمهوری اسلامی با معترضان، مرزهای ترس از حاکمیت بهوضوح جابهجا شده، به نظر میرسد خود حکومت هم در موارد اینچنینی حاضر نیست ریسک برخورد سرتاسری را بر جان بیرمق و پرآسیب و محتضر خود بپذیرد و در عرصهٔ داخلی فعلاً ترجیح میدهد از طریق عناصر نیابتی و خودسر، دوباره و بهتکرار زشتی بیتدبیری و بلاهتهای همیشگیاش را به جامعهٔ ایرانی یادآور شود.
در همین راستا رسانههای حکومتی در تلاش برای دیگرگون نشاندادن نحوهٔ حضور مردم در روز طبیعت با سوءاستفاده از حضور کمرنگتر مردم در تفرجگاههای دولتی به مخابرهٔ گزارشهای گزینشی و تصاویر طراحیشده پرداختند و بهطور مثال خبرگزاری ایرنا نوشت: «همزمان با سالروز شهادت حضرت علی (ع) مردم سراسر کشور جهت حفظ حرمت این روز در (۱۳ فروردین ۱۴۰۳) از رفتن به تفرجگاهها برای انجام رسم سیزدهبهدر خودداری کردند.» اما مشاهدات واقعی و میدانی و گزارشهای مردمی نشان داد که نهتنها بسیاری از افراد در طبیعت حاضر شده و آئینهای باستانی و نوروزی خود را بهجای آوردند، بلکه با رقص و پایکوبی و شادخواری و استفاده از حجاب اختیاری بیاعتنایی آشکار به خط قرمزهای نظام و مظاهرش را نیز چون ابزاری برای زندهبودن تقابل آشکار خود با حاکمیت به کار گرفتند.
اما آنچه در سیزدهبهدر امسال شاهدش بودیم، نه حاصل فراخوان جمعی و سرتاسری گروهی خاص بود، نه واکنشی ناگهانی به رویدادی تراژیک، پدیداری اجتماعی بود متصل به قریب به نیم قرن زندگی ملتی در سایهٔ حکومت و خلافتی اسلامی، نهٔ جمعی دوبارهای برآمده از تصمیمهای فردی و از آن مهمتر خانوادگیِ جامعهٔ ایرانی که اکنون بیش از هر زمان دیگری شکستن تابوها برایش آسان شده است و با خلق هر رویداد، پیامی آشکار، دقیق و واضح به حکومت جمهوری اسلامی میفرستد مبنی بر اینکه سدهای شسکتهشده، نه برای این حکومت و نه برای هیچ بنیادگرایی مذهبی و تمامیتخواهی دیگری در ایران قابلترمیم و بازسازی نیست.